چغانه زننده. خنیاگر و مطرب. آن کس که در زدن و نواختن چغانه مهارت و استادی دارد. عازف. (منتهی الارب). و رجوع به چغانه شود، سرودخوان و سرودگوی. کسی که در دستگاه چغانه نغمه سرایی و آوازخوانی کند. و رجوع به چغانه شود
چغانه زننده. خنیاگر و مطرب. آن کس که در زدن و نواختن چغانه مهارت و استادی دارد. عازِف. (منتهی الارب). و رجوع به چغانه شود، سرودخوان و سرودگوی. کسی که در دستگاه چغانه نغمه سرایی و آوازخوانی کند. و رجوع به چغانه شود
نغمه سرایی کردن: سودای زهد خشکم بر باد داده حاصل مطرب بزن ترانه ساقی بیار باده. جمال الدین سلمان (از آنندراج). آتش ز دمم زبانه می زد شوق از قلمم ترانه می زد. فیضی (از آنندراج)
نغمه سرایی کردن: سودای زهد خشکم بر باد داده حاصل مطرب بزن ترانه ساقی بیار باده. جمال الدین سلمان (از آنندراج). آتش ز دمم زبانه می زد شوق از قلمم ترانه می زد. فیضی (از آنندراج)